ستون آخر
در حاشیه انتخابات آمریکا
باراک اوباما سمبل عدالتخواهی یا عدالتخواهی سمبلیک؟
آذر ماجدی
پروسه انتخابات در آمریکا توجه بسیاری را بخود جلب کرده است. نه تنها اکثریت مردم آمریکا، بلکه مردم جهان از بوش بیزارند. بوش به سمبل زورگویی، قلدرمنشی و میلیتاریسم آمریکا بدل شده است. طی هفت سال اخیر فقط فقر و تحدید و سرکوب آزادیهای مدنی و فردی در آمریکا افزایش نیافته است، دنیا، به تعابیری، در ورطه جنگ جهانی سوم قرار گرفته است. (اینجا بحث در مورد صحت این تحلیل نیست. تصویری که در اذهان مردم ایجاد شده مورد بحث است.) طی این هفت سال جنگ، کشتار و ترور در خاورمیانه افزایش بی سابقه و نجومی داشته است. جامعه عراق به یک نیمه ویرانه بدل شده، وضعیت فلسطین و پروسه صلح در شرایط بسیار وخیم و دلخراشی قرار گرفته، لبنان دگر بار در ورطه جنگ داخلی قرار دارد و تروریسم کور بر زندگی مردم حاکم شده است. مردم تغییر میخواهند.
مردم آمریکا و دنیا میخواهند این شرایط را تغییر دهند. با هزار و یک زبان و حرکت این خواست عمیق خود را به نمایش میگذارند. اما متاسفانه در خلاء یک آلترناتیو انسانی معتبر، در خلاء یک نیروی قوی سوسیالیستی آزادیخواه و برابری طلب و حتی در خلاء یک نیروی قوی سکولار متمدن، رژه عروسک های سمبلیک براه افتاده است. مردم در کاندیداتورها آرزوهای خود را تعبیه میکنند. بازار سیاست بازی در آمریکا گرم شده است. میلیونها دلار هزینه چهره سازی میشود. نمادهای ظاهری تا سطح پاسخ های عمیق و پایه ای به امیال مردم ارتقاء می یابد.
همه تقریبا متفق القول اند که اولین تغییر در جایگزینی جمهوریخواهان توسط دموکرات ها تحقق می یابد. همه میدانند که هیچگونه فرق ماهوی میان این دو حزب اصلی در سیاست آمریکا نیست. با این وجود مردم فقط با دو انتخاب روبرویند. تاریخ هر 4 سال بار یکبار تکرار میشود. هر بار امیدوار های متوهم و خوش خیالی پیدا میشوند که برای تغییر و بهبود به نفع فقرا، به نفع عدالت بیشتر، به نفع حقوق محرومین، به نفع مبارزه با نژاد پرستی و مردسالاری به دموکرات ها رای میدهند. کار سیاستمداران و ایدئولوگ های بورژوازی، از آکادمیسین ها گرفته تا ژورنالیست ها و متخصصین حفظ اعتماد مردم به سیستم و اوضاع موجود است. بدنبال هر توهم زدائی پسا انتخاباتی کلی هزینه صرف ایجاد توهمات جدید میشود. این بار شرایط عینی جامعه آمریکا، دنیا و نقش آمریکا در ایجاد ویرانی و کشتار در جهان، کار را برای ایدئولوگ ها و چهره سازان دموکرات مهیا تر کرده است.
کاندیدا های برجسته دموکرات را یک سیاه پوست، یک زن و یک پوپولیست دماگوگ که علیه "کورپورت" ها حرف میزند، تشکیل میدهند. در اذهان مردم، این کاندیدا ها هر یک بنوعی محرومیت و بی حقوقی را نمایندگی میکنند. تعلق به قشر محرومین یک پوئن مثبت است، بشرط آنکه طرف مربوطه علیرغم محرومیت به مقام و منصبی رسیده باشد. باصطلاح "رویای آمریکایی" را متحقق کرده باشد. ده سال پیش تصور رئیس جمهور زن در آمریکا در مخیله کسی نمیگنجید. امروز هیلاری کلینتون در بسیاری موارد در مقام اول کاندیداتوری دموکرات ها قرار دارد. ده سال پیش رئیس جمهور سیاه پوست یک رویای "سیندرلایی" بود امروز باراک اوباما در یک مسابقه نزدیک با هیلاری کلینتون حرکت میکند. همین بزرگترین تغییر در جامعه آمریکا را نمایندگی میکند. یک زن و یک سیاه پوست برای کاندیداتوری حزب دموکرات میجنگند.
یکی از خوانندگان سیاه پوست موزیک "هیپ هاپ" آهنگ جالب و با مثمایی خوانده است. میخواند: "اگر جمعه رئیس جمهور شوم، شنبه ترور میشوم و یکشنبه به خاک سپرده میشوم." برای بسیاری این سرنوشت اوباما را تداعی میکند. اوباما بیک معنا نزدیک ترین پدیده به محرومیت در جامعه آمریکا است. پدرش سیاه پوست است و در زمان کودکی اوباما خانواده را ترک کرده است. در نتیجه اوباما در خانواده ای با مادر تنها بزرگ شده است. همین شرایط او را در میان بخش قابل توجه ای از فقرا و محرومین جامعه آمریکا قرار میدهد. بسیاری از جوان هایی که در زندان زندگیشان به هدر میرود، بسیاری از جوانانی که بدام مواد مخدر افتاده اند، بسیاری از جوان هایی که در دسته جات "گانگستری" هستند به این بخش از جامعه تعلق دارند. باراک اوباما اما از روی تمام این دام هایی که در مقابل محرومین جامعه قرار میگیرد، پریده و به مقام سناتوری دست یافته است. داستان او شاید بیشتر به فولکلور های افسانه ای شبیه است. همین چاشنی "سیندرلایی" اوباما را در اذهان محرومین به سمبل عدالتخواهی بدل میکند. و در شرایطی که مردم برای عدالت و شرایط بهتر عطش دارند، اوباما یک آلترناتیو مناسب و معتبر بنظر میرسد.
جالب اینجاست که زمانی که اوباما وارد مسابقه انتخاباتی شد، از گوشه و کنار با تمسخر و ناباوری به او برخورد میکردند. اسم او، باراک اوباما، در زبان انگلیسی با عراق و اوساما (بن لادن) هم آهنگ و قافیه میشود. کمدین ها اسم او را دست میانداختند. اما شاید مردم ازهمین هم آهنگی اسمی با "دشمنان" اصلی آمریکا بوی تغییر شنیده اند. اکنون بنظر میرسد که باراک اوباما شانس زیادی برای ریاست جمهوری آمریکا دارد. 4 سال پیش چنین شرایطی محال بنظر میرسید.
این بار انتخابات آمریکا کمونیست ها و طرفداران آزادی و برابری را حتی بیشتر متاثر میکند. عطش مردم برای تغییر و یک دنیای بهتر این بار از همیشه عیان تر است. استقبال بالا از انتخابات اولیه یک نمونه بارز این واقعیت است. اما آلترناتیو هایی که در مقابل مردم صف کشیده اند، به هیچ عنوان نه میخواهند و نه میتوانند به این عطش پاسخگو باشند. دل بستن به اوباما بعنوان سمبل عدالتخواهی محرومین، دل بستن به یک سراب است. اینها نه نماینده تغییر برای مردم، بلکه در بهترین حالت بازیگران هالیوودی در نقش این نمایندگان اند. *
دیگر مقالات از آذر ماجدی